البته در انتخابات اسفند گذشته سیاست قابل قبولی داشتند و به نظرم بیش از اینکه پایه تحلیلی داشته باشد ناشی از تنها راه ممکن نزد آنان بود. ولی اینبار به تنظیمات کارخانه برگشتهاند.
این نقد خود را علنی و صریح مینویسم چون فایدهای بر بیان آن به صورت دیگر مترتب نیست و نمیتوانم تعجب خودم را از این حد از اشتباه در تصمیمگیری ابراز نکنم.
چرا گزاره مزبور به لحاظ راهبردی نادرست است؟ تایید صلاحیت نامزدهای اصلاحات از دو حال خارج نیست. یا اینکه در چارچوب سیاستهای جاری رسمی میگنجد یا خارج از آن است. اگر خارج باشد بهطور طبیعی رد میکنند. مگر اینکه شواهد به گونهای باشد که نامزد مورد نظر مطلقا شانسی برای انتخاب شدن نداشته باشد، یا قادر به نمایندگی جریان اصلاحات نباشد. در این صورت شرکت کردن امری بیفایده است و همان میشود که ساختار طالب آن است. یعنی شکست خورده پیش از آغاز مسابقه.
شرط گذاشتن به تنهایی به معنای تهدید و تقابل است . باید حضور انتخاباتی را از طریق گفتوگو و تفاهم حل کرد و نه شرط و شروط گذاشتن. اینها به منزله آن نیست که رد و تایید صلاحیتها را در چارچوب قانون بدانم؛ زیرا اکنون گفتوگو از رعایت یا عدم رعایت معیارهای قانونی خارج از بحث است و موضوعیتی ندارد. بنابر این چنین رفتاری در چارچوب راهبرد اصلاحات فاقد روشنی و منطق است.
این موضعگیری با اینکه بگوییم شرایط مناسب شرکت ما نیست؛ فرق ماهوی ندارد؛ فقط بیان صریح اخیر، صادقانه تلقی میشود.
آن گزاره به لحاظ تاکتیکی نیز به دو دلیل ایراد جدی دارد. اول اینکه چرا یک نیروی سیاسی باید دست خود را در اتخاذ تصمیمات سیاسی بعدی ببندد؟ شاید به هر دلیلی به این نتیجه برسید و بخواهید که از یک نامزد دیگر حمایت کنید، چرا باید از الان دست خود را ببندید و ذهن طرفداران خود را مخدوش کنید، تا اگر فردا خواستید چنین تصمیمی بگیرید آن را تغییر موضع و عقبنشینی معرفی کنند؟ حتما فکر میکنید از ضرب آن تصمیم اولیه کاسته خواهد شد؛ ولی هر چقدر آن ضرب اولیه کارایی ندارد این نتیجه منفی را همراه خواهد داشت.
دلیل دوم مهمتر است. به نظرم دوستان اصلاحطلب درباره سبد رای خود دچار خطا هستند. بدون تردید انتخابات ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ با حضور مستمر و فعال آنان شکل گرفت ولی این اثرگذاری مطلق و یکسویه نبود. یعنی اینگونه نبود که صفر و صد این جریان را آنان راه انداختند. مثالش را بارها زدهام. مثل هل دادن خودروی ایستاده به سوی پایین در سطح شیبدار بود. در آن مقاطع شیب سیاست به سوی تحرک و مشارکت بود و خیلیها آماده پذیرش مشارکت بودند و هُل دادن آقای خاتمی و اصلاحطلبان، آن جریان را روان کرد و به حرکت درآورد. اگر این خودرو را به سوی بالا یا حتی روی سطح مستقیم، هُل میدادند انرژی بسیار زیادی را میگرفت و آنان را در نیمه راه خسته و درمانده میکرد.